کد مطلب:314399 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

تمام آن سربازها بیمار شدند
جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ غلام حسین رحیمی اصفهانی در كتاب خاطرات آموزنده، سه كرامت نقل كرده اند و ما كرامتها را به ترتیب در این جا می آوریم:

1. یكی از آزادگان می نویسد: سرگرد محمودی فرمانده امنیتی (بعثی) اردوگاه،



[ صفحه 320]



با شیطنت و سیاست های كثیف خود، برادرانی كه به نوعی هدایت كننده ی عزاداری عاشورای سال 61 بودند یا از فرماندهان نظامی به شمار می رفتند شناسائی كرده و برای شكنجه به قرارگاه عراقی ها بردند كه من نیز از آنها بودم و پاهای ما را در فلكهای وحشتناكی كه با میله ی آهن و تناب بود قرار دادند و طوری بود كه فقط سر و شانه های برادران روی زمین بود و كنار هر آزاده ای پنج سرباز عراقی نگاه داشته بودند و آنها با كابل بچه ها را می زنند، خون از سر و صورت و پاهای آنان جاری بود، آنان تا مدتی با گزیدن لبها و زبانهایشان سعی می كردند كه شكنجه ها را تحمل كنند ولی كم كم طاقتشان تمام شد و لذا فریادهای «یامهدی یا زهرا، یا حسین» سر دادند و ضربات به قدری شدید بود كه كابل ها تكه تكه شد و اغلب بچه ها غش می كردند، ناگهان من فریاد زدم «یا اباالفضل ادركنی» كه برادران نیز همین ندا را سر دادند، ناگهان همگی سربازان - دست از زدن كشیده كنار رفتند و ما را به اردوگاه باز گردانیدند، بعدها از یكی از سربازها كه خودش را شیعه معرفی می كرد علت آن را پرسیدم؟ گفت: عراقیها از خشم و غضب حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام خیلی ترسیدند لذا وقتی شما به آن حضرت توسل جستید شما را رها كردند و اضافه كرد كه تمام آن سربازها كه شما را می زدند مریض شدند.

آری حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كه عبد صالح و فرمانبر خدا و رسول و امام خود بود و در راه یاری دین مجاهدت كرد تا دست هایش از بدن جدا شد و چشم و سرش به شدت آسیب دید تا شهید شد، نزد خداوند از مقام والائی برخوردار است و توسل به حضرتش قطعا نتیجه بخش می باشد.